سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
 تعداد کل بازدید : 211870

  بازدید امروز : 20

  بازدید دیروز : 3

ادبی - پرپرواز2

[ خانه | ایمیل |شناسنامه | مدیریت ]

 

 

لینک دوستان

لوگوی دوستان

 

درباره خودم

< >

 

لینک به لوگوی من

ادبی - پرپرواز2

 

حضور و غیاب

یــــاهـو

 

فهرست موضوعی یادداشت ها

ادبی[130] . خبری[25] . ادبی 2[17] . حکایت ها[12] . اجتماعی[12] .

 

بایگانی

فروردین 86
اردیبهشت 86
اسفند 85
بهمن 85
دی 85
ابان 85
مهر 85
شهریور85
مرداد 85
تیر 85
خرداد 85
اردیبهشت 85
جملاتی طلا تر از طلا
زندگی زیباست
دانستنی ها
مصاحبه
خبری
سخن روز
خرداد 86
تیر 86
مرداد 86
شهریور 86
مهر 86
ابان 86
اذر 86
دی86
بهمن 86
اسفند86
فروردین 87
اردیبهشت 87
net work
خرداد 87

 

جستجوی سریع

 :جستجو

با سرعتی بی‏نظیر و باورنکردنی
متن یادداشت‏ها و پیام‏ها را بکاوید!

 

اشتراک

 

 

پرخوری حجاب تیز فهمی است . [امام علی علیه السلام]

< >

دعا

نویسنده:هانیه .خ::: دوشنبه 85/7/17::: ساعت 11:0 صبح

خداوندا ! به حق ا ین ماه و به حق کسی که از ابتدا تا انتهای آن، به بندگی تو پرداخته مثل فرشته ای که او را مقرب درگاهت ساخته ای و یا پیغمبری که به رسالت مبعوث نموده ای و یا بندة شایسته ای که از خواص، قرارش داده ای از تو درخواست می کنم که بر محمد و اهلبیت او درود فرست و ما را اهل کرامتهایی قرار ده که در این ماه به اولیائت داده ای و آنچه که در حق ساعیان در طاعت و بندگیت لازم کرده ای در حق ما نیز واجب گردان و ما را در زمرة کسانی قرار ده که در پرتو رحمت تو شایستگی جایگاهی رفیع در نزد تو را به دست آورده اند........ .

منبع : صحیفه سجادیه



< >

سخن بزرگان

نویسنده:هانیه .خ::: یکشنبه 85/7/16::: ساعت 11:0 صبح
 یک امروز، ارزشِ دو فردا را دارد. «بنجامین فرانکلین»
ـ آن‌که «چرا»یی برای زیستن دارد، هر «چگونه»ای را می‌‌تواند تحمّل کند. «نیچه»

ــ هیچ عشقی صادقانه‌تر از عشق به غذا نیست. «جرج برنارد شا»
ـ حاضر نیستم در راهِ اعتقاداتم کشته شَوَم، چون ممکن است برخطا باشم. «برتراند راسل»

ـ تمام حقایق بزرگ در آغاز کفر به‌نظر می‌رسند. «جرج برنارد شا»
ـ هیچ‌کس آن‌قدر ثروتمند نیست که بتواند گذشته‌ی خود را بخرد. «اسکار وایلد»

ـ کسی چه می‌داند؛ شاید این جهان جهنّم سیّاره‌ای دیگر باشد. «آلدس هالسکی»
ـ آن‌قدر جوان نیستم که همه‌چیز را بدانم. «اسکار وایلد»

ـ علم چیز جالبی است، به‌شرطِ آن‌که آدم مجبور نباشد از راهِ آن امرارِمعاش کند. «اینشتین»

ـ تنها دو راه در زندگی پیشِ‌روی شماست: یکی آن‌که به هیچ معجزه‌ای اعتقاد نداشته‌باشید؛ دیگر آن‌که همه‌چیز را معجزه بدانید. «اینشتین»

ـ دنیا جای خطرناکی است؛ نه به‌علّت وجود افراد شرور و پلید، بلکه به‌علّتِ وجود کسانی‌که هیچ کاری برای آن نمی‌کنند. «اینشتین»

ـ روشن‌فکران مشکلات را حل می‌کنند؛ نوابغ از بروز آن‌ها جلوگیری می‌کنند. «اینشتین»
ـ راز خلاقیت در این است که بدانید چگونه مآخذ خود را پنهان کنید. «اینشتین»

ـ در آخرین لحظه‌ی عمرم، جلوی آینه خودم را بین مرگ و زندگی ایستاده دیدم. «پرویز شاپور»
ـ بعضی‌ها مرگ را آن‌قدر برزگ می‌کنند که دیگر جایی برای زندگی باقی نمی‌مانَد. «پرویز شاپور»

ملایمت، نه مهربانی است و نه راحتی. زندگی خشن است. عشق خشن است. ملایمت خشن است. اگر ما تا این اندازه دربرابر خشونتِ مرگ غافل‌گیر می‌شویم، شاید برای آن است که زندگی‌هایمان را در مناطقی بیش‌ازحد معتدل، گرم، و تقریباً ساختگی قرار داده‌ایم.

«کریستین بوبن»


< >

چند نکته

نویسنده:هانیه .خ::: شنبه 85/7/15::: ساعت 3:36 عصر
دستم بوی گل میداد ، مرا به جرم چیدن گل محکوم کردند
ولی هیچ کسی فکر نکرد شاید گلی کاشته باشم
------------ --------- --------- --------- ---
تحمل تنهایی از گدایی دوست داشتن آسان تر است. تحمل اندوه از گدایی همه ی شادی ها آسان تر است
------------ --------- --------- --------- -------
هنگامی که محبت به شما اشاره می کند،
به دنبالش بروید،
اگر چه دارای راههای دشوار و پر فراز و نشیب بوده باشد
------------ --------- --------- ------
دنبال نگاه‌ها نرو، چون میتونن گولت بزنن، دنبال
دارایی نرو چون کم‌کم افول می‌کنه دنبال کسی برو که
باعث بشه لبخند بزنی چون فقط با یک لبخند میشه یه روز
تیره را روشن کرد. کسی را پیدا کن که تو را شاد کنه.
------------ --------- --------- --
دقایقی توی زندگی هستن که دلت برای کسی اونقدر تنگ
میشه که میخوای اونو را از رویات بیرون بکشی و توی
دنیای واقعی بغلش کنی.
------------ --------- --------- --------- -
رویایی رو ببین که میخوای. جایی برو که دوست داری.
چیزی باش که میخوای باشی. چون فقط یک جون داری و یک
شانس برای اینکه هر چی دوست داری انجام بدی.


< >

آموخته ام

نویسنده:هانیه .خ::: شنبه 85/7/15::: ساعت 3:34 عصر

 

داشتم این متن را می خوندم دیدم جالبه گفتم برای شما هم بفرستم.

آموخته ام که : هیچ وقت هیچ وقت قضاوت نکنم.
آموخته ام که : انسان های بزرگ هم اشتباه می کنند.
آموخته ام که : همیشه همیشه بخندم.
آموخته ام که : هرگز نگذارم کسی عصبانیتم را ببیند.
آموخته ام که : به انسان ها مانند سکوی پرتاب نگاه نکنم.
آموخته ام که : هرگاه که ترسیده ام ، شکست خورده ام.
آموخته ام که : غرور انسان ها را هرگز نشکنم.
آموخته ام که : هرگز وابسته کسی نباشم.
آموخته ام که : زمان زیادی نیاز است تا من به آن شخصی تبدیل شوم که آرزویش را دارم .
آموخته ام که : یا تو رفتارت را کنترل می کنی یا رفتار تو را کنترل می کنند .
آموخته ام که : گاهی اوقات از کسانی که انتظار دارم در هنگام شکست مرا یاری کنند ، سخت ترین ضربه را خواهم خورد.
آموخته ام که : گاهی اوقات حق دارم عصبانی شوم اما این حق را ندارم که ظالم و ستم کار باشم .
آموخته ام که : اگر مایلم پیام عشق را بشنوم ، خود نیز بایستی آن را ارسال کنم
آموخته ام که : زندگی را از طبیعت بیاموزم ،
چون بید متواضع باشم ،
چون سرو ، راست قامت،
مثل صنوبر ، صبور ،
مثل بلوط مقاوم ،
مثل رود ، روان ،
مثل خورشید با سخاوت و
مثل ابر با کرامت باشم .



< >

راز زندگی

نویسنده:هانیه .خ::: سه شنبه 85/6/14::: ساعت 9:0 صبح

راز زندگی

در افسانه ها آمده روزی که خداوند جهان را آفرید
فرشتگان مغرب را به بارگاه خود فراخواند
و از آنها خواست تا برای پنهان کردن راز زندگی پیشنهاد بدهند
یکی از فرشتگان به پروردگار گفت: آن را در زمین مدفون کن
فرشته دیگری گفت آن را در زیر دریاها قرار بده
سومی گفت راز زندگی را در کوهها قرار بده
ولی خداوند فرمود اگر من بخواهم به گفته های شما عمل کنم
فقط تعداد کمی از بندگانم قادر خواهند بود آن را بیابند
در حال که من می خواهم راز زندگی در دستر س همه بندگانم باشد
در این هنگام یکی از فرشتگان گفت فهمیدم کجا ای خدای مهربان
راز زندگی را در قلب بندگانت قرار بده
زیرا هیچکس به این فکر نمی افتد که برای پیدا کردن آن باید به قلب
و درون خودش نگاه کند و خداوند این فکر را پسندید



< >

قصه درویش

نویسنده:هانیه .خ::: دوشنبه 85/6/13::: ساعت 9:0 صبح

قصه درویش

درویشی قصه زیر را تعریف می کرد :

یکی بود یکی نبود مردی بود که زندگی اش را با عشق و محبت پشت سر گذاشته بود.
وقتی مُرد همه می گفتند به بهشت رفته است آدم مهربانی مثـل او حتما ً به بهشت می رود .
در آن زمان بهشت هنوز به مرحله ی کیفیت فراگیر نرسیده بود و استـقبال از او با تشریفات مناسب انجام نشد.
فرشته نگهبانی که باید او را راه می داد نگاه سریعی به فهرست نام ها انداخت و وقتی نام او را نیافت او را به جهنم فرستاد .
در جهنم هیچ کس از آدم دعوت نامه یا کارت شناسایی نمی خواهد هر کس به آنجا برسد می تواند وارد شود.
مَرد وارد شد و آنجا ماند .
چند روز بعد شیطان با خشم به دروازه بهشت رفت و یقه فرشته نگهبان را گرفت و گفت این کار شما تروریسم خالص است.
نگهبان که نمی دانست ماجرا از چه قرار است پرسید: چه شده ؟
شیطان که از خشم قرمز شده بود گفت : آن مَرد را به جهنم فرستاده اید و آمده وکار و زندگی ما را به هم زده.از وقتی که رسیده نشسته و به حرف های دیگران گوش می دهد و به درد و دلشان می رسد.حالا همه دارند درجهنم با هم گفت و گو می کنند یکدیگر را در آغوش می کشند و می بوسندجهنم جای این کارها نیست! لطفا ً این مَرد را پس بگیرید.
وقتی قصه به پایان رسید درویش گفت :
با چنان عشقی زندگی کن که حتی اگر بنا به تصادف در جهنم افتادی خود شیطان تو را به بهشت بازگرداند.



< >

اگر رفیق شفیقی درست پیمان باش

نویسنده:هانیه .خ::: یکشنبه 85/6/5::: ساعت 8:0 صبح

اگر رفیق شفیقی درست پیمان باش

اگر رفیق شفیقی درست پیمان باش
شکنج زلف پریشان به دست باد مده
گرت هواست که با خضر همنشین باشی
زبور عشق نوازی نه کار هر مرغیست
طریق خدمت و آیین بندگی کردن
دگر به صید حرم تیغ برمکش زنهار
تو شمع انجمنی یک زبان و یک دل شو
کمال دلبری و حسن در نظربازیست
خموش حافظ و از جور یار ناله مکن

حریف خانه و گرمابه و گلستان باش
مگو که خاطر عشاق گو پریشان باش
نهان ز چشم سکندر چو آب حیوان باش
بیا و نوگل این بلبل غزل خوان باش
خدای را که رها کن به ما و سلطان باش
و از آن که با دل ما کرده​ای پشیمان باش
خیال و کوشش پروانه بین و خندان باش
به شیوه نظر از نادران دوران باش
تو را که گفت که در روی خوب حیران باش



< >

انتخاب

نویسنده:هانیه .خ::: یکشنبه 85/6/5::: ساعت 8:0 صبح

انتخاب

از بهشت‌ که‌ بیرون‌ آمد، دارایی‌اش‌ فقط‌ یک‌ سیب‌ بود. سیبی‌ که‌ به‌ وسوسه‌ آن‌ را چیده‌ بود.و مکافات‌ این‌ وسوسه‌ هبوط‌ بود.فرشته‌ها گفتند: تو بی‌ بهشت‌ می‌میری. زمین‌ جای‌ تو نیست. زمین‌ همه‌ ظلم‌ است‌ و فساد. و انسان‌ گفت: اما من‌ به‌ خودم‌ ظلم‌ کرده‌ام...
زمین‌ تاوان‌ ظلم‌ من‌ است. اگر خدا چنین‌ می‌خواهد، پس‌ زمین‌ از بهشت‌ بهتر است.خدا گفت: برو و بدان‌ جاده‌ای‌ که‌ تو را دوباره‌ به‌ بهشت‌ می‌رساند، از زمین‌ می‌گذرد، از زمینی‌ آکنده‌ از شر و خیر، از حق‌ و از باطل، از خطا و از صواب؛ و اگر خیر و حق‌ و صواب‌ پیروز شد، تو بازخواهی‌ گشت. وگرنه...
و فرشته‌ها هم‌ گریستند.اما انسان‌ نرفت. انسان‌ نمی‌توانست‌ برود. انسان‌ بر درگاه‌ بهشت‌ وامانده‌ بود. می‌ترسید و مردد بود.و آن‌ وقت‌ خدا چیزی‌ به‌ انسان‌ داد. چیزی‌ که‌ هستی‌ را مبهوت‌ کرد و کائنات‌ را به‌ غطبه‌ واداشت.انسان‌ دست‌هایش‌ را گشود و خدا به‌ او «اختیار» داد.خدا گفت: حال‌ انتخاب‌ کن. زیرا که‌ تو برای‌ انتخاب‌ کردن‌ آفریده‌ شدی. برو و بهترین‌ را برگزین‌ که‌ بهشت‌ پاداش‌ به‌ گزیدن‌ توست.عقل‌ و دل‌ و هزاران‌ پیامبر نیز با تو خواهد آمد تا تو بهترین‌ را برگزینی.و آنگاه‌ انسان‌ زمین‌ را انتخاب‌ کرد. رنج‌ و نبرد و صبوری‌ را, و این‌ آغاز انسان‌ بود.



< >

داستان کوتاه

نویسنده:هانیه .خ::: شنبه 85/6/4::: ساعت 7:42 عصر

داستان کوتاه

در زمان ها ی گذشته ، پادشاهی تخته سنگ را در وسط جاده قرار داد و برای این که عکس العمل مردم را ببیند
خودش را در جایی مخفی کرد. بعضی از بازرگانان و ندیمان ثروتمند پادشاه بی تفاوت از کنار تخته سنگ می گذشتند.
بسیاری هم غرولند می کردندکه این چه شهری است که نظم ندارد.
حاکم این شهر عجب مرد بی عرضه ای است و ...
با وجود این هیچ کس تخته سنگ را از وسط بر نمی داشت .
نزدیک غروب، یک روستایی که پشتش بار میوه و سبزیجات بود ، نزدیک سنگ شد.
بارهایش را زمین گذاشت و با هر زحمتی بود تخته سنگ را از وسط جاده برداشت و آن را کناری قرار داد.
ناگهان کیسه ای را دید که زیر تخته سنگ قرار داده شده بود ، کیسه را باز کرد و داخل آن سکه های طلا
و یک یادداشت پیدا کرد. پادشاه درآن یادداشت نوشته بود :
" هر سد و مانعی می تواند یک شانس برای تغییر زندگی انسان باشد



< >

ایا میدانید؟

نویسنده:هانیه .خ::: پنج شنبه 85/5/26::: ساعت 2:54 عصر
پیش بینی میشود در سال 2025 از هر سه نفر در جهان یک نفر با کمبود آب مواجه شود. در حال حاضر بیست و نه کشور با کمبود آب مواجه هستند که با پیش بینی های انجام شده احتمالا" زندگی این کشورها فلج خواهد شد. گفته می شود در سالهای آتی جنگهائی بر سر آب در جهان رخ خواهد داد

 
آیا میدانستی مدت زمانی که لازم است تا تمام آب اقیانوسها یک دور در چرخه هیدرولوژیکی بچرخد سه هزار سال است؟

 
آیا میدانستی که رابطه باد با ارتفاع یک رابطه نمائی با توان 0.15 میباشد؟

 
آیا میدانستی که به ازای هر یک درصد افزایش نمک محلول در آب یک درصد از شدت تبخیر کاسته می شود؟

 
آیا میدانستی که حداقل فشار هوا در ساعات چهارده و شانزده و حداکثر فشار هوا در ساعات ده و بیست و دو رخ می دهد؟

 
آیا میدانستی که بلند ترین کوه نمک در امتداد سواحل شمالی خلیج مکزیک به طول هزار و صد و شصت کیلومتر قرار دارد که بعضی از آنها هجده هزار متر از بستر باریکی بصورت گنبد بالا می آیند

 
آیا میدانستی وسیعترین تنگه دنیا «دویس» بین جزیره گروئنلند و جزیره بافین کانادا با پهنای سیصد و سی هشت کیلومتر واقع شده است؟

 
آیا میدانستی که بزرگترین کوه یخ یکپارچه که در قطب جنوب واقع است بیش از سی و یک هزار کیلومتر مربع است. بدین ترتیب اندازه آن از کشور بلژیک بزرگتر است

 
آیا میدانستی که حجم دریای خزر حدود چهارصد هزار کیلومتر مکعب است؟

 
آیا میدانستی در پنجاه میلیون سال آینده اقیانوس اطلس بویژه اطلس جنوبی و همچنین اقیانوس هند به بزرگ شدن ادامه خواهد داد و در عوض از وسعت اقیانوس آرام کاسته خواهد شد؟

 
آیا میدانستی بالاترین مقادیر بارش در دنیا صد و پنجاه سال پیش در چراپونچی به نه هزار و سیصد میلیمتر رسید. این میزان بارش ماهانه، تقریبا" چهل برابر بارش سالانه ایران است


<   <<   6   7   8   9   10   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ

روزی ممکن است قایق ما هم به صخره برخورد کند
پل های زیادی هست که باید آنها را ساخت
لحظه های بهتر بالاخره از راه میرسند
یک نکته از دکتر علی شریعتی
شما عظیم تر از آن هستید که فکر می کنید
رسیدن به کمال
فقر
چرا خداوند مادران را آفرید
فلسفه ملاصدرا درباره خدا
نقاشی های ناخودآگاه ، شخصیت شما را آشکار می کند
فرستادن نامه به 500 قرن بعد
[عناوین آرشیوشده]


[ خانه | ایمیل |شناسنامه | مدیریت ]

©template designed by: www.persianblog.com