سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
 تعداد کل بازدید : 209602

  بازدید امروز : 29

  بازدید دیروز : 6

تیر 86 - پرپرواز2

[ خانه | ایمیل |شناسنامه | مدیریت ]

 

 

لینک دوستان

لوگوی دوستان

 

درباره خودم

< >

 

لینک به لوگوی من

تیر 86 - پرپرواز2

 

حضور و غیاب

یــــاهـو

 

فهرست موضوعی یادداشت ها

ادبی[130] . خبری[25] . ادبی 2[17] . حکایت ها[12] . اجتماعی[12] .

 

بایگانی

فروردین 86
اردیبهشت 86
اسفند 85
بهمن 85
دی 85
ابان 85
مهر 85
شهریور85
مرداد 85
تیر 85
خرداد 85
اردیبهشت 85
جملاتی طلا تر از طلا
زندگی زیباست
دانستنی ها
مصاحبه
خبری
سخن روز
خرداد 86
تیر 86
مرداد 86
شهریور 86
مهر 86
ابان 86
اذر 86
دی86
بهمن 86
اسفند86
فروردین 87
اردیبهشت 87
net work
خرداد 87

 

جستجوی سریع

 :جستجو

با سرعتی بی‏نظیر و باورنکردنی
متن یادداشت‏ها و پیام‏ها را بکاوید!

 

اشتراک

 

 

هرکه تنها با افراد بی عیب برادری کند، دوستانش اندک شوند . [امام صادق علیه السلام]

< >

آیا تا کنون به لحظه ای که عزائیل به سراغتان می آید اندیشیده اید؟

نویسنده:هانیه .خ::: شنبه 86/4/30::: ساعت 10:0 صبح
شما درباره مرگ و لحظه‌ی جان دادن و... چه می دانید؟

 
آیا تا کنون به لحظه ای که عزائیل به سراغتان می آید اندیشیده اید؟


 
آیا تا بحال بالای سر کسی که در حال جان دادن است، بوده‌اید؟


 
اصلا فکر می‌کنید عزرائیل چه جور موجودی است؟




نه! کامتان تلخ نشود ؛ لطفا Back نزنید ؛
در این چند خط نه مطلب ترسناک هست و نه حرفهای دوست نداشتنی و اعصاب خورد کن.

به سوالهای بالا فکر کردید؟ حالا می خواهم تمام تصورهای شما را نسبت به مردن؛ عزرائیل و آن دمِ آخر عوض کنم


بزرگی می فرمودند من اصلا از مرگ نمی ترسم چون "مرگ، رفتن از این اتاق به اتاق کناری است
".

می دانید که عزرائیل هم یک فرشته است، ولی اشتباه نکنید چه کسی گفته او فرشته‌ی عذاب است؟! نه! اصلا!؛ حضرت عزرائیل فرشته و بنده‌ای از بندگان خداست که هر وقت خداوند دستور فرماید دست من و شما را می گیرد و از این اتاق به اتاق بغلی می برد، البته دست روحمان را
.

آیا تا کنون به لحظه ای که عزائیل به سراغتان می آید اندیشیده اید؟


اصلا فکر می کنید عزرائیل چه جور موجودی است؟



اما حالا با این حرفها نباید از این سوی بام افتاد که خوب! پس بی خیال، مرگ هم که چیزی نبوده و... نه!؛ باید به عرضتان برسانم که آن "اتاق بغلی" را خودتان باید بسازید البته نه فکر کنید تنهای نتها نه!؛ هستند کسانی که کمکتان کنند فقط شما بخواهید که آبادش کنید، آنوقت زمین و زمان و... به خدمتتان خواهند آمد
.

فکر نکنید من این حرفها را از خودم و برای دل خوشی شما می‌گویم بلکه اینها جواب کسی است که از امام صادق علیه‌السلام همین سوال ها را پرسیده است


یک روز آقایی به نام سُدیر به حضور امام صادق علیه السلام می رود و سوالی در این باره از امام می پرسد و...، ادامه‌ی این گفتگو را از زبان خود او بشنوید
:

به حضرت ابا عبد الله، امام صادق –که سلام و درود خدا برو باد– گفتم : فدایتان شوم ای فرزند رسول خدا، آیا "مؤمن" از قبض روح شدن اکراه دارد [و جان دادن برایش سخت است]؟


امام فرمودند: نه!، قسم به خدا که این طور نیست. وقتی که فرشته ی مرگ برای گرفتن روحش می آید، در آن هنگام او بی تابی می کند. فرشته به او می گوید: "ای ولی خدا بی تابی نکن ؛ قسم به خداوندی که محمد را برگزید من برایت از هر مادر مهربانی که بخواهد پیش تو آید، نیکوتر و دلسوزترم؛ چشمهایت را باز کن و ببین
..."

امام صادق می گوید: [در این هنگام] رسول خدا و امیر مومنان و فاطمه ی زهرا و حسن و حسین و دیگر امامان _که درود و سلام خداوند برآنان باد_ برایش تمثّل می یابند و به او گفته می شود: "اینان رفیقانت، رسول خدا و امیر مومنان و فاطمه و حسن و حسین و امامان هستند
".

امام می گوید: آن شخص چشمش را باز می کند و نگاه می‌کند
.

آنگاه منادیی از سوی پروردگار روحش را صدا می زند و می‌گوید: "ای نفسِ آرام یافته به محمد و خاندان او با رضایت به ولایت_ائمه_ و پسندیده شده با ثواب به سوی خدایت برگرد و در میان بندگانم یعنی محمد و خاندان او و در بهشتم درآی
".

آنجاست که هیچ چیزی برایش دوست داشتنی‌تر از خروج روحش و پیوستن به آن منادی نیست
.

فرشته به او می گوید: "ای ولی خدا بی تابی نکن ؛ قسم به خداوندی که محمد را برگزید من برایت از هر مادر مهربانی که بخواهد پیش تو آید، نیکوتر و دلسوزترم؛ چشمهایت را باز کن و ببین
..."
به به من که وقتی این مطلب زیبا را خواندم حس زیبایی برایم دست داد اما آمیخته‌ی به فکر و تردید
!

می‌دانید چرا؟ به کلمه‌ی مومن در ابتدای روایت توجه داشتید؟ بله من تردیم در صدق این کلمه بر خودم بود. و می توان گفت همه نباید خیالشان به دیداری اینگونه با آن فرشته مهربان، و رفتنی آنچنان خوش باشد
.

اما خوشا به حال "مؤمن"، چه زیبا هراسش به آرامشی لذیذ تبدیل می‌شود
.


< >

کلام برتر

نویسنده:هانیه .خ::: پنج شنبه 86/4/28::: ساعت 3:29 صبح

 کلام برتر

سازنده ترین کلمه((گذشت)) است...آن را تمرین کن.
پرمعنی ترین کلمه((ما)) است...آن را به کار بر.
عمیق ترین کلمه((عشق)) است...به آن ارج بده.
بی رحم ترین کلمه(( تنفر)) است...با آن بازی نکن.
خودخواهانه ترین کلمه((من)) است...از آن حذر کن.
نا پایدارترین کلمه((خشم)) است...آن را فرو بر.
بازدارنده ترین کلمه((ترس)) است...با آن مقابله کن.
با نشاط ترین کلمه ((کار)) است...به آن بپرداز.
پوچ ترین کلمه((طمع)) است...آن را بکش.
سازنده ترین کلمه((صبر)) است...برای داشتنش دعا کن.
روشن ترین کلمه((امید)) است...به آن امیدوار باش.
ضعیف ترین کلمه((حسرت)) است...آن را نخور.
تواناترین کلمه((دانش)) است...آن را فرا گیر.
محکم ترین کلمه ((پشتکار)) است...آن را داشته باش.
سمی ترین کلمه((شانس)) است...به امید آن نباش.
لطیف ترین کلمه((لبخند)) است...آن را حفظ کن.
ضروری ترین کلمه((تفاهم)) است...آن را ایجاد کن.
سالم ترین کلمه((سلامتی)) است...به آن اهمیت بده.
اصلی ترین کلمه((اعتماد)) است...به آن اعتماد کن.
دوستانه ترین کلمه((رفاقت)) است...از آن سو استفاده نکن.
زیباترین کلمه((راستی)) است...با آن روراست باش.
زشت ترین کلمه((تمسخر)) است... دوست داری با تو چنین شود؟؟
موقر ترین کلمه((احترام)) است...برایش ارزش قایل شو.
آرامترین کلمه((آرامش)) است...به آن برس.
عاقلانه ترین کلمه((احتیاط )) است...حواست را جمع کن.
دست و پا گیر ترین کلمه((محدودیت)) است...اجازه نده مانع پیشرفتت شود.
سخت ترین کلمه ((غیر ممکن)) است...وجود ندارد.
مخرب ترین کلمه((شتابزدگی)) است...مواظب پلهای پشت سرت باش.
تاریک ترین کلمه((نادانی)) است...آن را با نور علم روشن کن.
کشنده ترین کلمه((اضطراب)) است...آن را نادیده بگیر.
صبور ترین کلمه((انتظار)) است...منتظرش بمان.
با ارزش ترین کلمه((بخشش)) است...سعی خود را بکن.
قشنگ ترین کلمه((خوشرویی)) است...راز زیبایی در آن نهفته است.
رسا ترین کلمه((وفاداری)) است...بدان که جمع همیشه بهتر از یک فرد بودن است.
محرک ترین کلمه((هدفمندی)) است...زندگی بدون آن پوچ است.
و هدفمند ترین کلمه((موفقیت)) است...پس پیش به سوی آن



< >

ایا از زندگیتون راضی نیستید؟؟؟

نویسنده:هانیه .خ::: شنبه 86/4/23::: ساعت 4:12 صبح

 

سلام
 
خیلی از ما ها از وضعیت فعلیمون شکایت داریم و دائما از این وضع گله و شکایت داریم اما تا حالا به این موضوع فکر کردین که :
 
اگه شما خوشحال نیستین، پس اینها چه حالی دارن ؟
 
 
 
 
 
اگه کار شما طاقت فرسا و خیلی سخته، پس کار این بچه چطوره ؟
  
 
 
   
اگه فکر می کنین که تحصیل کردن کار شاق و سختیه، پس این دختر بچه چیکار می کنه ؟ 
 
 
اگه احساس شکست و تسلیم شدن در برابر سختیها و مشکلات بهتون دست داد به این پیرمرد نگاه کنین !
 
   
 
اگه شما از سیستم حمل و نقل بیزارین و راضی نیستین، پس اینها باید چی بگن ؟! 
 
  
اگه فکر می کنین که تو اجتماع با شما ناجوانمردانه برخورد می شه و تو جایگاه خودتون نیستین ، نگاهی به این پیرزن بندازین ! 
 
 
  
حالا وضع شما خوبه یا بده ؟
نظرتون چیه ؟
 


< >

هنر نمایی روی چنگال

نویسنده:هانیه .خ::: جمعه 86/4/22::: ساعت 3:18 عصر

هنر نمایی روی چنگال



< >

وصیتنامه داریوش

نویسنده:هانیه .خ::: سه شنبه 86/4/19::: ساعت 3:3 صبح

وصیتنامه داریوش

اینک که من از این دنیا می روم 25 کشور جزو امپراتوری ایران است و در تمام این کشورها پول ایران رواج دارد و ایرانیان در آن کشورها دارای احترام هستند و مردم کشورها نیز درایران دارای احترام می باشند.

جانشین من خشایارشا باید مثل من در حفظ این کشورها بکوشد راه نگهداری این کشور ها این است که در امور داخلی آنها مداخله نکند و مذهب و شعائر آنها را محترم بشمارد.

اکنون که من از این دنیا می روم تو 12 کرور در یک زر در خزانه سلطنتی داری و این زریکی از ارکان قدرت تو می باشد زیرا قدرت پادشاه فقط به شمشیر نیست بلکه به ثروت نیز هست. البته به خاطر داشته باش که تو باید به این ذخیره بیفزایی نه اینکه از آن بکاهی من نمی گویم که در مواقع ضروری از آن برداشت نکن زیرا قاعده این زر در خزانه آن است که در هنگام ضرورت از آن برداشت شود اما در اولین فرصت آنچه برداشتی به خزانه برگردان مادرت آتوسا بر من حق دارد پس پیوسته وسایل رضایت خاطرش را فراهم کن.

ده سال است که من مشغول ساخت انبارهای غله در نقاط مختلف کشور هستم و من روش ساختن این انبارها را که با سنگ ساخته می شود و به شکل استوانه است در مصر آموختم چون انبارها پیوسته تخلیه میشود حشرات در آن بوجود نمی آیند و غله در این چند سال می ماند بدون اینکه فاسد شود و تو باید بعد از من به ساختن انبارهای غله ادامه دهی تا اینکه همواره آذوقه دو یا سه سال کشور در انبارها موجود باشد هر ساله بعد از اینکه غله جدید بدست آمد از غله موجود در انبارها برای تامین کسر خواربار استفاده کن و غله جدید را بعد از اینکه بوجاری شد به انبار منتقل نما و به این ترتیب تو هرگز برای آذوقه در این مملکت دغدغه نخواهی داشت ولو دو یا سه سال پیاپی خشکسالی شود.

هرگز دوستان و ندیمان خود را به کارهای مملکتی نگمار برای آنها همان مزیت دوست بودن با تو کافی است چون اگر دوستان و ندیمان خود را به کارهای مملکتی بگماری و آن به مردم ظلم کنند و استفاده نامشروع نمایند نخواهی توانست آنها را به مجازات برسانی چون با تو دوست هستند و تو ناچاری که رعایت دوستی بنمایی.

کانالی که من میخواستم بین شط نیل و دریای سرخ بوجود بیاورم هنوز به اتمام نرسیده و تمام کردن این کانال از نظر بازرگانی و جنگی خیلی اهمیت دارد و تو باید کانال را به اتمام برسانی و عوارض عبور کشتی ها از آن کانال نباید آنقدر سنگین باشد که ناخدایان کشتی ها ترجیح بدهند که از آن عبور نکنند.

کنون من سپاهی به طرف مصر فرستادم تا اینکه در این قلمرو ایران نظم و امنیت برقرار کند ولی فرصت نکردم سپاهی به یونان بفرستم و تو باید این کار را انجام بدهی. با یک ارتش نیرومند به یونان حمله کن و به یونانیان بفهمان که پادشاه ایران قادر است مرتکبین فجایع را تنبیه کند.

توصیه دیگر من به تو این است که هرگز دروغگو و متملق را به خود راه نده چون هر دوی آنها آفت سلطنت هستند و بدون ترحم دروغگو را از خود دور نما.

ادامه مطلب...


< >

سخن بزرگان

نویسنده:هانیه .خ::: سه شنبه 86/4/19::: ساعت 2:59 صبح
چارلی چاپلین:
اگه یه روز شاد بودی آروم بخند تا غم بیدار نشه و اگر یه روز غمگین شدی آروم گریه کن تا شادی نا امید نشه


< >

فتبارک الله احسن الخالقین

نویسنده:هانیه .خ::: یکشنبه 86/4/17::: ساعت 1:50 صبح

 

   سلام دوستان

 

 

  امروز بی اختیار داشتم به این مطلب فکر میکردم که چقدر ما در برابر بزرگی خدا ناچیز وکوچکیم.

 

  قطعا همه شما حداقل یکبار براتون اتفاق افتاده که برای رفتن به مسافرتی وجایی سفر هوایی را تجربه کرده باشید

 

 وحتما هنگامی که از اوج اسمانها به زمین نگاه میکردید وجز تصویری نا مفهوم از پستی و بلندیها نمی دیدید دردل

 

   احساس کردید که چقدر به خدا نزدیک شده اید (البته اگر کنار پنجره بودید ومطمئنا هوای صافی هم بر قرار بود)

 

  البته طبق این باور که همه ما خدا را به خاطر عظمت بی کرانش در اوج اسمانها میدانیم در حالیکه او در همه جا

 

 حظور دارد "من از رگ گردن به شما نزدیکترم"  ایا تا به حال به این موضوع هم فکر کردید که در حالیکه همه ما

 

 موجودات در نظرش اینقدر کوچکیم " شاید به اندازه یک مورچه " چگونه او با این همه مهربانی غیر قابل توصیف

 

 اینگونه عنایت به من , شما و به همه موجودات زنده دارد ؟؟؟

 

 به حق است اگر فقط لحظه ای به عمق این مطلب فکر کنیم سر بر سجده شکر بسائیم.

 

 من فقط می توانم بگویم  " فتبارک الله احسن الخالقین"

 

                                                شما چه میگوئید؟؟؟؟



< >

یاس علی

نویسنده:هانیه .خ::: پنج شنبه 86/4/14::: ساعت 1:22 عصر

یاس علی

قلب ها می تپند و ثانیه ها می شمرند تپش قلب ها را
فکر ها می اندیشند و سالها می افزایند تفکر اندیشه ها را
دل ها می گویند و قلم ها می نویسند سخن دل ها را
چشم ها نظاره می کنند و چهرها می خوانند انتهای چشم ها را
زبان ها می گویند و نویسندگان می مانند در پهنای وسعت زبان
ای که حرم در حُرمت حریمت می ماند
و یاس از حُرمت یاس به شگفتا می آید
و ای که قلم ها در بیان حُرمت حَرمت سرخم کرده اند.
« ای یاس علی »

حریم یاس

................

خجسته میلاد حضرت زهرا سلام الله علیها را تبریک میگم.



< >

2کارت زیبا تقدیم همه مادران

نویسنده:هانیه .خ::: پنج شنبه 86/4/14::: ساعت 1:13 عصر

 

 

 



< >

مادر

نویسنده:هانیه .خ::: پنج شنبه 86/4/14::: ساعت 3:11 صبح
مادر
بهتر آنکه بوسه ات را به سنگی بخشیده بودی تا به گونه ی من
 
آه مادر !
 
اگر پرنده ای به دنیا می آوردی
 
در گرمای آغوشت پناه می گرفت
 
اگر درختی به دنیا می آوردی ، از آوای ترانه ات
 
به سبزی می گرایید برگ هایش
 
ولی اکنون که انسان به دنیا آوردی ، تنهای تنها مانده ای ، ای نازنین
 
آه چه تلخ است  انسان زاده شدن
 
وقتی که انسان را برادری جز دشنه نیست ……
 

 



   1   2      >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ

روزی ممکن است قایق ما هم به صخره برخورد کند
پل های زیادی هست که باید آنها را ساخت
لحظه های بهتر بالاخره از راه میرسند
یک نکته از دکتر علی شریعتی
شما عظیم تر از آن هستید که فکر می کنید
رسیدن به کمال
فقر
چرا خداوند مادران را آفرید
فلسفه ملاصدرا درباره خدا
نقاشی های ناخودآگاه ، شخصیت شما را آشکار می کند
فرستادن نامه به 500 قرن بعد
[عناوین آرشیوشده]


[ خانه | ایمیل |شناسنامه | مدیریت ]

©template designed by: www.persianblog.com